تو را من چشم در راهم....

تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
درآن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم....
.......................................................................................................................................................................................
 شماها آهنگه وبمو می شنوین؟؟؟اگه می شنوین به منم بگین.چون من که نمی تونم بشنوم.حالا چراشو نمی دونم.