من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره سیب را از باغچه همسایه دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی که باغبان همسایه پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک٬ لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض نگاه تو
تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
چه می شد که اگر باغچه کوچک ما سیب نداشت؟
سلام
خیلی شعر قشنگیه
مخصوصا وقتی حبیب می خونه
موفق باشی
بلاگ زیبایی دارید با تبادل لینک موافقید؟
خوشحالیم.........
زیباست
همیشه بهاری باشید
از کجا فهمیدی که سر نمیزنم؟
میام.ولی خیلی کم مینویسی...
از منم که هفته ای یه بارمینویسم کمتر ....
این شعر ه هم خیلی قشنگه
ولی یه ذره با اونی که قبلا خونده بودم فرق داشت.
!!!؟؟؟
سلام. در سیستم لینک گنجینه تغییراتی بوجود آمده و با استفاده از Blogrolling لینک ها نمایش داده می شوند. برای آگاهی از اینکه وبلاگ شما بروز شده به آدرس http://www.blogrolling.com/ping.phtml رفته و در فیلد اول نام وبلاگ و در فیلددوم آدرس وبلاگ را وارد کنید. و سپس دکمه Ping را بزنید. این عمل را هر بار پس از نوشتن مطلب جدید در وبلاگ خود زدا تا دیگران از بروز شدن وبلاگ شما آگاهی یابند. در صورت بروز مشکل با ایمیل تماس بگیرید.
با تشکر
سلام بهار جون امیدوارم حالت خوب باشه به روی چشم بازم کارمو شروع میکنم راستی این چند وقت که نتونستم سر بزنم وبلاگت خیلی قشنگ تر شده امیدوارم موفق باشی
سلام بلاگ قشنگی داری اگه خواستی می تونم برات یه قالب طراحی کنم
آقا نوشته ی من کو؟همینجا بود.خودم ۳ شب پیش نوشته بودم! ای بابا!